آسمان هم به گریه می آید |
... |
میچکند از نگاهها، پنهان *** اشکها، یادگار دریایند
آسمان هم به گریه میآید *** وقتی از چشم «کودکی»، آیند
کودکی مانده در دل غربت *** خفته امّا درون ویرانه
آن که روزی نگاه زیبایش *** شد حدیث هزار پروانه
جرم او را کسی نمیدانست *** جرم پروانه را نمیدانند
آنچه مردم شنیده میگویند *** رسمِ جانانه را، نمیدانند
چشمها را گشوده، مینالید *** در فضای غریبِ ویرانه
مثل شمعی که اشک میریزد *** در سکوت حزینِ یک خانه
نالههایش، اگرچه میگفتند:
«غربت خانه کرده بیتابش» *** دور میزد درون تاریکی
لحظه لحظه، نگاه بیخوابش *** جستوجوهای او، نشان میداد
انتظار کسی، به جان دارد!
سر به بالا گرفته، میپرسید:
عمّه، این خانه، آسمان دارد؟! *** آسمان را گرفت در آغوش
مثل یک عقده در گلو، افسرد! *** آرزوی قشنگِ «بابا» هم!
در همان آخرین نگاهش، مُرد *** حضرت قاسم علیهالسلام یادگار برادر
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1394-08-26] [ 10:06:00 ق.ظ ]
|